سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :9
بازدید دیروز :34
کل بازدید :276243
تعداد کل یاداشت ها : 171
103/1/30
10:5 ص
مشخصات مدیروبلاگ
فرشته[244]
سپاس خدایی را که آفریننده آسمانها و زمین است و فرشتگان را رسولان خود گردانید و دارای دو و سه و چهار بال و پر قرار داد و هر چه بخواهد در آفرینش می افزاید که خدا بر هر چیز قادر است.(سوره فاطر، آیه 1)

شانزده نفر کاندیدای انتخابات بودیم؛ هشت تا دختر، هشت تا پسر. طبق اساسنامه هفت نفر باید انتخاب می شدند. این افراد، اعضای اصلی شورا هستند و بعد زیر گروهها رو از دیگر دانشجوها مشخص می کنند.

همون روز که انتخابات بود، یک ساعت بعدش، آراء اعلام شد؛ چون سیستم رای گیری کامپیوتری بود و برنامه اش رو هم خوده بچه های کامپیوتر نوشته بودند.
از هفت نفر، شش آقا و یک خانم انتخاب شدند که بااجازتون اون خانم من بودم:دی!

همون روز بعد از انتخابات، بین بیشتر بچه ها این حرف بود که از این هفت نفر انتخاب شده چه کسی دبیر انجمن میشه؟! عمرا این شش آقا اجازه بدن کسی جز خودشون دبیر بشه، هوای همدیگه رو دارن و از خودشون یکی دبیر میشه. حرف یک خانم رو هم بین خودشون قبول ندارن!

دو  روز پیش ما هفت نفر جلسه ای گذاشتیم تا با توافقِ هم، دبیر رو انتخاب کنیم. خلاصش این که بعد از دوساعت صحبت کردن با توافق همه بنده رو به عنوان دبیر انتخاب کردند!
اولش من قبول نمی کردم. همه ی وظایف سخت و سنگین یک مدیر از جمله سر و کله زدن با بیشتر آقایون دانشگاه، دردسرهای یک اردوی علمی رفتن، آماده کردن محیط آموزشیمون، شروع کلاس های مختلف برای دانشجوها و هماهنگ کردنش و....با هم مرور کردیم.

به همین دلیل اولش گفتم اگر یک آقا انتخاب بشن شاید بهتر بتونن این کارها رو انجام بدن. ولی از آنجایی که شش نفر آقا گفتند که بیشتر این وظایف بر عهده ی ماست و ما کارها رو انجام میدیم، شما خیالت راحت و فقط مدیریت داشته باش و از این حرفا...بالاخره قبول کردم.
اصلا باور نمی کردم، پسرایی که از دستور دادن خانمی ناراحت میشن، اینجور با من حرف می زدند؛ ولی خب اصلا به روی خودم نیاوردم و باید از خداشون می بود که من مدیرشون باشم!

پ.ن: از خدا میخوام توی این یک سال مدیریتم، همراهم باشه و تنهام نزاره. هیچ وقت غرور نزدیکم نشه، اخلاق خوب و برخورد مناسب ازم دور نشه.
حرف های زیادی توی دلم برای گفتن دارم. اینجا...؟!