سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :45
کل بازدید :276423
تعداد کل یاداشت ها : 171
103/2/6
12:55 ص
مشخصات مدیروبلاگ
فرشته[244]
سپاس خدایی را که آفریننده آسمانها و زمین است و فرشتگان را رسولان خود گردانید و دارای دو و سه و چهار بال و پر قرار داد و هر چه بخواهد در آفرینش می افزاید که خدا بر هر چیز قادر است.(سوره فاطر، آیه 1)

 رسیدم به یک میدون بزرگ در شهرمون. ترجیح میدم از وسط این میدون بگذرم تا این که دور میدون رو طی کنم و ماشین ها بوق بوق کنند. مطابق معمول سرم پایین بود ولی خب! باز هم مطابق معمول کمی چشم و گوشم می جنبید:دی! که یوهو نگاهم افتاد به یک نیکمت و صحنه های جذاب و فیلم خارجی و اونم از نوع سانسور نشده و اینا!

بچه ای شاید یک ساله خوابونده شده بود روی نیمکت. خانمی هم نشسته بود پایین نیکمت، دکمه های مانتو اش را باز کرده بود و خیلی ریلکس و با حالتی حرفه ای لباس و به دنبال آن بقیه ی مخلفات رو بالا داده بود. سینه ی مبارکشان را بیرون آورده بودند. با کمی سعی و تلاش خیلی خوب و مستقیم سینه روی نیمکت و از اون ور هم خیلی زیبا و مادرانه! دهان بچه به شیر مادر مبارک شد و صــــــــــــــــــــلوات.

آقایون و پسرها هم فراوون در حال رفت و آمد و دید و بازدید از این فیلم مجانی بودند.
از کنارش رد شدم. خواستم بگم:« عزیزم اگه این پستونک!!!( این ک از نوع تصغیر نه؛ چیزی فراتر از بزرگ) رو بزاری یه جا دیگه بهش بدی یا مثلا از زیر چادر، شیر دهی کنی! ثواب مادر بودن و این زحمت ها رو بیشتر می بری و باعث هوس رانی چند نفر هم نمیشی».

یه حالتی نگاهمان با هم تلاقی شد که از خشم می خواست منو بخوره. دیدم کاملا یس به گوش خر خوندن هست اگه بایستم و وقت بزارم باهاش حرف بزنم. از طرفی هم نمی خواستم اون وسط کماندو بازی در بیارم( چون خودم خیلی به طرز زشت و وحشتناکی مورد امر و نهی بعضی ها قرار گرفتم کلا نمی دونم چرا از این دوتا فروع دین وحشت دارم). هوا هم داشت تاریک می شد باید زود می رفتم. البته اینا همش بهانه س...بهانه های عاشقانه س، اما تو کوه درد باش، طاقت بیار و مرد باش...اه، علی ول کن نیست.

تا برسم اون طرف میدون فکرم پیشش بود. ناراحت بودم که چرا مثلا نهی از منکر نکردم. از طرفی با خودم می گفتم همون لحظه با دوتا لبخند و اینا میگه چشم و کمی لباسش رو میده پایین تر. وقتی دوباره دور شدم سانسور بی سانسور.
پ.ن: معلوم بود مسافر بود. از این چیزا توی شهرهای بزرگ زیاد دیده می شود. البته اینجا هم هست، شاید ما به ضوح نمی بینیم!