سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :47
بازدید دیروز :27
کل بازدید :275729
تعداد کل یاداشت ها : 171
103/1/10
3:56 ع
مشخصات مدیروبلاگ
فرشته[244]
سپاس خدایی را که آفریننده آسمانها و زمین است و فرشتگان را رسولان خود گردانید و دارای دو و سه و چهار بال و پر قرار داد و هر چه بخواهد در آفرینش می افزاید که خدا بر هر چیز قادر است.(سوره فاطر، آیه 1)

باران، نم نم، بر شیشه پنجره فرود می آمد و نرم و ملایم، گونه های پنجره را نوازش می داد؛ یا شاید بر آن ها بوسه می زد.

دستم را زیر بوسه های خیس آسمان گرفتم. کم کم از سرما بی حس می شد. به پنجره خیره مانده بودم که این گونه تن به نوازش سرد باران سپرده بود و شِکوه نمی کرد. لابد از گرمای دل عاشقش بود که سردی دستان معشوق را در نمی یافت.
من اما سردی دستان باران را تاب نیاوردم . دستم را به داخل کشیدم و پنجره را بستم. هوای سینه من نیز ابری شده بود. در حسرت باریدن بودم. در حسرت گرمای سینه ای که سردی دستان مرا تاب بیاورد و از من، از نگاه غم زده و قلب شکسته ام نگریزد .

در حسرت پرنده ی محزونی چون خودم که هم صدا با من از تنهایی هایش بسراید. آه...آه...آه... که شعله این سرما را از دستان من رانده بود.

باز پنجره را گشودم و این بار صورتم را به مهربانی آسمان سپردم و یک سینه سخن نگفته بر لبانم جوشید. اما نه. آن سیل رام نشدنی بر زبانم نیامده بود. فقط من می شنیدم و باران و خدای باران.

ای باران الهی! ای پیک عرشی! فروتنی را از که آموخته ای که خود را پیش پای انسان فرش نشین می افکنی؟ کاش فروتنی ات را به ما نیز بیاموزی! ای کاش به ما نیز بیاموزی که سعادت را در میان خود تقسیم کنیم! همان گونه که تو و پنجره آن را قسمت کرده اید. ای کاش برای من نیز جایی در دل ات بیابی! ای دریای اسیر در قطره ها!

بی آن که پنجره را ببندم بر زمین دراز کشیدم. اشک های آسمان کم کم بند می آمد اما چشمان من هنوز بارانی است. باز من ماندم و درد؛دردی که در سینه ام آشیان کرده است.