روزی که تو را دیدم باران نگاهت بر من شروع به باریدن گرفت و گلدان قلبم را رودخانه ساخت.
اکنون تو گل هستی به زیبایی غروب دریا، شاخه ای در گلدان شکسته قلبم.
نمی دانم چگونه بر من می اندیشی و تصویرم را چگونه در ذهنت مجسم می کنی. هرگونه که بر من بنگری تو را به لطافت یک خیال می دانم.
قلبم مالامال از عشق توست و بلوریست شکستی؛ مراقب بلور قلبم باش.
لک لک ها و چلچله ها و کبوترهای این جهان با یکدیگر پیوند همیشگی می بندند؛ چگونه است انسان، اشرف مخلوقات قادر نیست با دل خود و دل یارش عهدی ببندد که هرگز گسستنی نباشد؟
من این عهد را با تو بسته ام. بگذار در این زندگانی کوتاه بشری بندهای آن هرگز تزلزل نپذیرد و حرارت دلهای ما همچنان گرم و سوزنده باقی بماند.
سبزه و گل با خاک، زندگی با مرگ، روشنایی با ظلمت و بهار با زمستان عهدی دائم دارند و هیچ قدرتی قادر نیست سبزه را از خاک، زندگی را از مرگ جدا سازد.
نظم جهانی و خلقت خداوندی ضامن ابدی پیوند این ارکان مهم طبیعت است. بگذار عشق آتشین ما هم ضامن عهد پایدار دلهای حساس و پر رنج ما باشد.
چطور وقتی احمدی نژاد رای زیاد آورد گفتند دروغ بوده و خیانت شده و از این حرفا!
ولی وقتی روحانی این همه رای آورد هیچ کس هیچی نگفت و تبریک گفتند و اینا؟
ما که رفتیم ولیکن دلمان ماند کنارت کعبه
دلمان ماند که محرم شده، آید به طوافت کعبه
ما که رفتیم ولیکن تو حلالم کن اگر این ایام
رو سیاهی، نگهی کرد به آن روی سیاهت کعبه
ما که رفتیم ولیکن تو بیا واسطه شو پیش خدا
بلکه شاید بروم کرب و بلا را به زیارت کعبه
یکی از بهترین و بزرگترین اتفاق های خوب زندگیم این بود که با همسرم 13 رجب خانه خدا بودم. فقط می تونم بگم خدایا شکرت.