سپاس خدایی را که آفریننده آسمانها و زمین است و فرشتگان را رسولان خود گردانید و دارای دو و سه و چهار بال و پر قرار داد و هر چه بخواهد در آفرینش می افزاید که خدا بر هر چیز قادر است.(سوره فاطر، آیه 1)
دیشب از بس خسته بودم زود رفتم به رختخواب. داشت خوابم می برد که یک اس ام اس عاشقانه برام اومد؛ با شماره ی ناآشنا. جواب دادم که شما؟ در جواب دوباره اس ام اس عاشقانه فرستاده شد و بعد از چند تا اس ام اس دادن گفت: من یک عاشقم که تو سر راهش قرار گرفتی. میشه بگی چند سالته؟ فدات بشم و از این جور چیزا!
توی طول روز کلی کار داشتم. کلی برنامه ریزی...جلسه و کلاس و دانشگاه! حسابی کلافه بودم از این که اومدیم یه چند ساعت سر بزاریم رو متکا و استراحت کنیم و این کدوم بشری هست که افتاده سر راهم. حتما از اون بیکارایی هست که یک شماره اشتباهی گرفته و می خواد چند وقتی با دختری ...آره و اینا!
دیگه جوابش رو ندادم. گوشیم رو گذاشتم روی سایلنت و خودم و گوشیم با هم رفتیم زیر پتو! و به روی خودمون نیاوردیم که چه خبره:دی دوباره اس ام اس اومد از تولد و پارسال و کامنتدونی و نارفیق و این جور چیزا! فهمیدم که بهترین و عزیزترین دوستم بود. تولدم رو از همین حالا تبریک گفت. آنقدر خوشحال شدم و آنقدر احساس خوبی بهم دست داد که چنین دوستانی دارم، که همه ی خستگیم رو فراموش کردم.
آدما وقتی نمی دونن چجوری از کسی تشکر کنن باید چه کار کنن؟ آخه دوستی که فرسنگ ها از آدم فاصله داره و این جور محبت و مهربونیش رو به آدم نثار می کنه...واقعا نمی دونم چی بگم.
پ.ن1: دوستم که در واقع خواهرم هم هست;) خواسته بودند که کامنتدونیم رو فعال کنم. من هم گفتم چشم. ولی اینجا میخوام بگم اگه آرامش من رو دوست داری از من ناراحت نشو اگر به این کار تن نمیدم! کاش درکم کنید.
پ.ن2: شاید آدما دوستای زیادی داشته باشند و هر کدومشون هم یه جور عزیزن. ولی دوستان صادق و مهربون و حقیقی انگشت شمارن. افتخار می کنم که توی دنیای مجازی چنین دوستی دارم. براش دعا می کنم که خوشبخت باشه و همچنین به مراد دلش برسه و ایشون هم روزی در شهر ما زندگی کنند.