سپاس خدایی را که آفریننده آسمانها و زمین است و فرشتگان را رسولان خود گردانید و دارای دو و سه و چهار بال و پر قرار داد و هر چه بخواهد در آفرینش می افزاید که خدا بر هر چیز قادر است.(سوره فاطر، آیه 1)
با یکی از دوستان حرف از شطرنج شد. قرار شد توی مسابقات دانشگاه شرکت کنیم. بخش نامه اش اومده بود ولی متاسفانه چون تعداد کافی نبود کنسل شد! ولی دوست داشتم با ایشون بازی کنم. به قول «یکی» بحث هامون با هم طوری شده بود که «کل» انداخته بودیم دیگه. توی محیط دانشگاه نمی شد با هم بازی کنیم. یه بار قرار گذاشتیم و شطرنج با مهره های مشتی! آوردیم ولی شرایط جور نشد. بنده خدا رفت شطرنج جیبی و بسیار کوچکی هم خرید تا شاید بشه بازی کرد ولی باز هم نشد.
یه بار با هم توی کلاسی نشسته بودیم و ایشون گفتن: «بابا مثلا شما مهندس نرم افزاری. یک برنامه ای بنویس تا اینترنتی با هم بازی کنیم» دیدم ایده ی خوبیه. چند روز بود روش فکر می کردم و دوست داشتم برنامه اش رو بنویسم.
دیروز سرچ می کردم اینجا رو دیدم. ماشاالله مهندسای دیگه زحمت این کار رو کشیدن. دیشب تا پاسی از شب! با هم بازی می کردیم. واقعا ایشون حرفه ای بودن. حرفش بود شرطی! بازی کنیم ولی خب چون حلال و حرام یه کمی! سرمون میشه به همون بازی قانع شدیم.
سربازهای دلم را کشت و راه را برای نفوذ باز کرد. با اسب سیاه، نه با اسب سفید و نه خودش با موهای بور و چشمانی زاغ، از حصار قلعه هایم گذشت. اسب ها و فیل ها و سربازان را چون جنگجویی دلیر پشت سر گذاشت و آخر هم خودش یکه تاز توانست دلم را مات کند. درها را بست و رفت. و من و وزیر در خون غلتیده ام را تنها گذاشت.