روزی که تو را دیدم باران نگاهت بر من شروع به باریدن گرفت و گلدان قلبم را رودخانه ساخت.
اکنون تو گل هستی به زیبایی غروب دریا، شاخه ای در گلدان شکسته قلبم.
نمی دانم چگونه بر من می اندیشی و تصویرم را چگونه در ذهنت مجسم می کنی. هرگونه که بر من بنگری تو را به لطافت یک خیال می دانم.
قلبم مالامال از عشق توست و بلوریست شکستی؛ مراقب بلور قلبم باش.