سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :22
بازدید دیروز :41
کل بازدید :281192
تعداد کل یاداشت ها : 171
103/9/3
3:4 ع
مشخصات مدیروبلاگ
فرشته[244]
سپاس خدایی را که آفریننده آسمانها و زمین است و فرشتگان را رسولان خود گردانید و دارای دو و سه و چهار بال و پر قرار داد و هر چه بخواهد در آفرینش می افزاید که خدا بر هر چیز قادر است.(سوره فاطر، آیه 1)

این که آدم به خاطر یک لیسانس ناقابل این همه واحد های عجیب و غریب می گذرونه، واقعا خنده داره! و از نظر بعضی ها هم گریه آور.
درس تربیت(2) فقط یک واحد داشت و 5 جلسه بود. ما باید این همه راه هر هفته تا اون طرف شهرمون می رفتیم(حالا خوبه شهرمون کوچیکه!) تا به سالن بزرگ ورزشی مریم ویژه ی خانم ها برسیم.
چقدر از وقتمون می رفت و دو ساعت هم الکی یه کم این ور و اون ور می رفتیم و نرمش می کردیم که چی؟ فقط یک واحد بلکه پاس کنیم.

حالا این هم بماند... ولی نه! نمیشه بماند؛ میگم. 22 هزار تومن پول این یک واحد درسی رو دادیم، حالا بعد از 5 جلسه که خدا رو شکر سالم موندیم تازه میگن: «سه هزار تومن و عکس بیارید می خواهیم بیمه تان کنیم! تا پول رو هم ندید خبری از نمره نیست.»(این حرفشان واقعا عجیب است. ترجیح میدم این موضوع رو ادامه ندم)...

دیروز به سلامتی دیگه جلسه ی آخر بود و امتحان رو دادیم. در طول جلسات آموزشی که هیچی یاد نگرفتیم. ولی برای امتحان باید چندین ایستگاه رو پشت سر می گذاشتیم. البته این رو هم آسون گرفتند و شامل دراز و نشست، دو رفت و برگشت، پرس سینه رو دیوار و یه چند تا چیز دیگه.
از اونجایی که ما هم ماشاالله زبر و زرنگ هستیم! با کمک خدا تونستم رکورد بقیه رو بشکنم و توی یک دقیقه و هشت ثانیه مراحل رو طی کنم. استاد گفت نمره ی کامل رو می گیرم. باز هم خوبه که بعد از این همه زحمت و اومدن به این سالن ورزشی با نمره ی رضایت بخش خارج شدیم.

ولی....
ولی امروز حسابی حالم گرفته شد.
امروز صبح که می رفتم کلاس مونتاژ بعد از این که حسابی یخ کردم و اینا، تازه فهمیدم ژاکتم رو نپوشیدم. تعجب کردم چی شده یادم رفته. از فکرش اومدم بیرون... وقتی اومدم خونه حالا هی من بگرد و هی خبری از ژاکت نباشه.
ناگهان در ذهنم جرقه ای زد که اینجانب عجب دست گلی به آب دادم و خودم خبر ندارم. و ماجرا از این قرار می باشد. موقع امتحان تربیت بدنی وقتی داشتم لباس های ورزشی ام رو می پوشیدم، ژاکتم رو به چوب لباسی اونجا آویزون کردم و دیگه من رو به خیر و ژاکت دوست داشتنیم به سلامت.

پ.ن: این بود یک پایان خوب و بد از سالن ورزشی مریم و درس تربیت بدنی.